شاید برای من
یک تار موی تو به درازای یک شب است
شاید برای من
لبخند تو شکوه بزرگی است بر لبی
که مرا می برد به اوج
به تماشای آسمان
شاید برای من
آه های تو
شعری است پر شراره که از دل بر آمده
شاید برای من
آغوش تو
همچون میانه روزی است گرم ِ گرم
شاید نگاه تو
همچون طلوع صادق خورشید باور است
شاید برای من
دو چشم سیاه تو
همچون ستاره هاست
در آسمان عشق
که گمکرده راه را
دلگرم می کند
شاید برای من
برخورد جام های پراز می به دست ما
برخورد سرنوشت
برخورد لحظه هاست
شاید برای من
دستان تو که به دستم سپرده ای
یا لحظه ای
که سر به شانه من
چشمان خود به روی همه چیز بسته ای
صد بار بهتر از بهشت برین است که این چنین
دوست دارمت
دوست دارمت
گیسوی بلند دخترکی
ReplyDeleteدر دست یک نسیم
آرام چرخ میزند
آرام رقص میکند
دختر سپرده گیسوی خود به دست باد
در سر خیال دیگری دارد ولی نهان
در دست های باد
در یاد دست های عاشق پر مهر دیگری است
لبخند میزند به نسیم و به روی باد، به آسمان
"به هر آنچه نام اوست بر آن"
آه! ای مهر مهربان که سراپا نور و روشنی
آه ای ستاره های آسمان که به تماشا نشسته اید
آیا خیال مرا تا کنار او پرواز میدهید؟ همراه میبرید؟
آه ای زمین که در آغوشش گرفته ای
آیا دلش هوای آغوش من کرده است؟
آیا تنش هوس من کرده است؟
خورشید چه مهربانانه نگاهم میکند
زمین چه مادرانه مرا آرام میکند
نسیم چه عاشقانه در لابلای گیسویم
خندان میدود
در گوش من
نوای آشنایی به گوش میرسد
"دوست دارمت"
"دوست دارمت"
این فوق العاده بود عزیزم
ReplyDeleteفدای تو
;)