Wednesday, July 29, 2009

گاهی

گاهی‌ اتفاقات عجیب می‌‌افتد، گاهی‌ در زندگی‌ چیز‌های می بینی‌ که انقدر غیر محتمل است که هیچ توضیحی ندارد.

گاهی‌...


مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید//// که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش//// زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس//// موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست ////هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست//// این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانه‌ی ارباب کرم //// هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیما رغم است//// گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من ////ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران//// شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

Tuesday, July 28, 2009

جایی‌ جدید

سلام،

با همهٔ نگرانی ها،

با همهٔ استرس ها،

با همهٔ سختی دل‌ کندن،

به اینجا آمدم...

خانهٔ جدید من اینجاست.