Friday, August 28, 2009

می دوم

می دوم؛ در هزارتوی اندیشه های مات و تاریک. می دوم؛ در دالان هایی پر از اضطراب و تردید. می دوم؛ گویی می گریزم از ترس، از مرگ. گویی می گردم از پی مکانی، از پی کسی که صدایم را بشناسد؛ که گوش فرا دهد حرف هایم را با اینکه می داند چه خواهد شنید.

می دوم. به سرعت می دوم و صدای خش خش خرد شدن برگهای خشکیدۀ گذشته را می شنوم که با شماره نفس هایم هم نوایی می کنند. چشمانم را می بندم تا ببینم آنچه را که می خواهم ببینم. چشمانم را می بندم تا گم کنم ترس از بی پایانی راه هزارتو را. چشمانم را می بندم تا زمان را به فراموشی بسپارم.

می دوم. بدون انتخاب. به پیش می دوم. راهی نیست. باید رفت. شاید کسی باشد که جایی در میانۀ راه به انتظارم نشسته است. شاید کسی باشد، با فانوسی که روشناییش راهم را بنمایاند.

می دانم. می دانم از پی چه می دوم. هر چند راه دیگری نیست جز برگزیدن دویدن دراین جادۀ تاریک. اما می دانم، باید دوید.

تردید است که تیشه بر ریشۀ جان می زند. تردید است که می کشد. تردید است که هزار بار نه، که هزاران بار تاریک تر از جادۀ تاریک زندگی است. تردید است که توان را می گیرد و گام ها را سنگین می کند. چون وزنه ای بر پا گره خورده، از سرعتت می کاهد و روح را می گزد. هست کسی که کشندۀ این تردید کشنده شود؟

می دوم. می خواهم نشنوم. می خواهم نشنوم پژواک قدم هایم را. پژواک، صدای مردۀ بازتابیدۀ حال، گذشته را تکرار می کند و چه با دهن کجی تکرار می کند. گذشتۀ پرتکاپویی را. گذشته ای که آینده اش، هم اینک در صدای نفس هایم متبلور شده است. آینده ای که سرشار از تردید است.

می دوم. راهی نست. ایستادن مرگ است. می دوم؛ حتی اگر دویدن، این نباشد. می دوم تا یافتن روشنایی. تا یافتن قدم هایی که همراهم شوند. تا یافتن همراهی که صدای قدم هایش توانم را زنده کنند. می دوم...

3 comments:

  1. I really enjoyed this one.
    This is a sound from your heart and also your wisdom. follow that, this is not just a doubt, this way u have chosen is lighted up with that tourch u r looking for. Good luck in finding your fate.

    ReplyDelete
  2. ghalamet ghavie, bi tarof. ye meghdar tooye jomle ha gholov mibinam, yani inke, bish az oonche ke mazaghe "man" mipasnade, rango laab dade shode be jomleha.band haye mokhtalefesh hamash tekrare ye chize, mitoonesti, kootah tar va kholase tar ham benevisi. bazi jomlehato kheili doost dashtam."صدای مرد بازتابید حال، گذشته را تکرار می کند و چه با دهن کجی تکرار می کند"
    dar kol ba dide inke irad begiram khoondam, vali kheili khosham oomad. makhsoosan bande akhar.

    ReplyDelete
  3. Hamed, jomleha khjeyli ashna budan, mesle paragraphe akhar ya paragraphe aval va sevom. manzuram az ashnayish ine ke kamelan heseshun kardam, merci be in zibayi bayaneshun kardi. paragraphe tardidet behem chasbid, ras migi, tardid nabayad dasht. bazam mesle hamishe lezat bordam aliii bud. fagaht ye nokte raje be neveshtaneshun. albate man nevisande nistam faghat ye nazare. ehsas mikonam masalan age kami jomleha ro sade tar mineveshti hata zibatar ham neveshatat mishod. masalan be jaye می خواهم نشنوم پژواک قدم هایم ر jaye mafulo bade fael mizashti, albate in kamelan ye nazare. nazare to chie?
    bazam mamnun va ali bud.

    ReplyDelete