Friday, June 29, 2012

ماندگار

-" وقتی می بینمت دلم هری می ریزه پایین. توی شکمم داغ می شه. پام شل می شه. همین امروز مثلا. دم کوچه که دیدمت اصلا  نفسم بند اومد. چشماتو که نگاه می کنم، لباتو که نگاه می کنم، گونه هات، ابروهای کمونت... وای نمی دونم چطوری بگم! حالم یه جور خوبی می شه. یه جور خوبی مورمور می شم. وقتی حواست نیست و به دوردست زل زدی نمی دونی چقدر نگات می کنم. نمی دونی چقدر خوشگل می شی. موهاتو که می بندی .... ببین نمی دونم چطوری بگم. دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم."

-"عزیزم، عزیزم. وقتی هنوز بعد از این همه سال اینجوری باهام حرف می زنی، نمی دونی چه حالی می شم. نمی دونی... دوستت دارم، عزیزم."

Sunday, June 10, 2012

دلم

دلم تند می زند
بیدار شو و ببین که دلم نیمه های شب
چه تند می زند
چه تند می زند
بیدار شو و ببین که چشمت
حتی از پشت پلک بسته و خاموش
افسون می کند
و افسانه های کهن را از ریشه می کند
دلم تند می زند
تند می زند
تند

بیدار شو و بشنو صدایم را که صدایت می کند
نامت را که خاموش فریاد می زند دلم
دلم که تند می زند
و تندتر می زند

بیدار شو و گرمی لبم را 
گرمی لبم را
گرمی را
...
می بوسمت و تو بیدار می شوی
لبخند می زنی
لبخند می زنی
و دلم
تند می زند
و چه تند می زند