Monday, July 11, 2011

زندگی

داستان هایش ته کشیده بود. جامش خالی بود و  زیرسیگاریش پر. حال خالی کردنش را هم نداشت. نوشت « زندگی چیز مزخرفی است که پر است از چیزهای خوب. کافی است 
ببینی آنها را».  ه
چشمانش را بست و باز همان فکر و خیال ها.   هیی
نوشت «زندگی همین چیزهای خوب است». لبخندی زد. ه
 دراز کشیده بود و به هیچ چیز فکر نمی کرد.   ه

1 comment: