و صدایم همه آهستگی است
در سکوتی که گرفته است فضا را امشب
و در اندیشه دل بستن و دل کندن ها
و در اندیشه آن روز که با خود گفتم
"جای من اینجا نیست"
و نمی دانستم
آسمان در همه جا این رنگی است
و فقط ابر تفاوت دارد
که به بادی
تکه هایش از هم می پاشند
من نمی دانستم
مثل صدها و هزاران "دیگر" ه
من هم دل دارم
و دلم نیز زمانی
عاقبت می شکند
من در اندیشه آن لحظه که با خود گفتم
"همچو آشیل به پا خواهم ماند"
و نمی دانستم
که کسی پشت سرم
خوانده آن قصه که می گفت از آن پاشنه نازک او
من در اندیشه ام امشب
و کسی نیست که بر شانه او
سر خود بگذارم
و کسی نیست که پرسد حتی
به چه می اندیشم
حرف هایم همه نامفهومند
همه گنگند
همه چون زمزمه ای آهسته اند
و صدایم همه آهستگی است
در سکوتی که گرفته است فضا را امشب
وبلاگ خیلی خوبی داری.
ReplyDeleteتو رو جون هرکی دوست داری به من هم سر بزن!
چرا عزیزم؟
ReplyDeleteسرت را روی شونههای من بگذار!
که من امشب چشم به راهم.
چشم براه مرد رویاهام.
که میاید بر اسب.
و درفشی در دست.
در دلم می دانم
که خزان در راه است
و سوارم روزی
در خزان می آید.
من چرا چشم براهم امشب؟
کار این لحظه و فرداها نیست!
عاشق هر لحظه بود چشم براه
گر نباشد گاه باز آمدن یار چه باک؟
سلام رفیق.
ReplyDeleteبسیار شعر زیبایی بود.
خیلی لذت بردم. خیلی زیاد.
Ghablan goftam...
ReplyDeleteAali minvisi...
do jaash be dele man kheili neshast:
من نمی دانستم
مثل صدها و هزاران "دیگر" ه
من هم دل دارم
و دلم نیز زمانی
عاقبت می شکند
...
حرف هایم همه نامفهومند
همه گنگند
همه چون زمزمه ای آهسته اند
و صدایم همه آهستگی است
در سکوتی که گرفته است فضا را امشب
Kheili aali minvisi, toraa be jaddet edaame bede.
to Abouzar:
ReplyDeleteممنونم ابوذر جان. موجبات مباهات است که از شعر حقیر خوشتان آمده
to Peace Lover:
ReplyDeleteممنونم پیس لاور عزیز
من هنوز خیلی محتاج نوشتن و خواندنم و حالا حالا ها خواهم نوشت
و در اندیشه آن روز که با خود گفتم
ReplyDelete"جای من اینجا نیست"
و نمی دانستم
آسمان در همه جا این رنگی است
in ro kheili doost dashtam. aalllliii bud Modir!
sis