Tuesday, June 29, 2010

درد دل های یک ناخدا

آشوبی است بی وقفه و کشتی سکان شکسته ام بی هیچ درنگی به این سو و آن سو می رود و خود را بر دیوارهای سهمگین آبی می کوبد.  یارای هیچ لنگر نیست که نگاهش دارد. از دزدان دریایی خبری نیست. شاید اساسا افسانه بوده اند. شاید مرا نیافته اند. شاید هم لقمۀ چربی نبوده ام. هر چه بود نیامدند. کشتی ام را آشوب گرفته است. عرشه خالی است از ملوانان؛ ملوانانی که سرنوشت هر کدامشان به گونه ای بود. خواب است.        ه
عرشه خالی بود. پرش کردم. هر که آرزوی دریا دیدن داشت را پذیرفتم. هر که دلش برای ناخدایی تنها سوخت و خواست کمکی کند پا بر عرشه نهاد. هر که قطب نمایی داشت، دوربینی داشت یا فن رزم می دانست را بر سر نهادم و همراهش کردم. رؤیا است.             ه
ناخدایی در کشتی قدیمی می راند و همواره در دوربین یک چشمی اش چشم انتظار دیدن خشکی بود. طوفان شد و کشتی ام بی دکل و سکان شد. چنان دهشتناک که نه بر کاغذی می شد نگاشتن نه بر بومی ترسیم کردنش ممکن می نمود. هیچ نبود و همه چیز بود. کابوس است.                       ه
من، ناخدای کشتی، تنها بر عرشه ایستاده ام. سیل دیوانه وار از آسمان فرو می ریزد و بر روی من، ناخدا، سیلی می زند. دریای مواج در این تاریکی شب هیچ نشانی از مهر عطوفت ندارد و کشتی مرا، محمل مرا، همچون مجانین می تکاند. آب، چون پتک بر سرم می خورد اما این کشتی من است. بیداری است.                       ه
فریاد می کشم. کجایید ای ملوانان من؟ کجایید ای دوستان از جان عزیزترم؟ کجایید ای دلاوران؟ کجایید ای همراهان خوش سیرت من؟ کجایید ای راهنمایانم؟ و من می دانم که صدای من در خروش موج چون اندام موری است بر اهرام. ولی روح صدای مرا کیست که نشنیده انگارد؟ صدای پر طنین ناخدایی خستگی ناپذیر بر عرشه ای در هم شکسته را.       ه
بشنوید همسفرهای من. آنانی که سوار بر قایق ها مرا ترک کردید تا راه زیباتری بیابید. آنانی که مرا دیوانه خواندید که در دریا بی هدف می راندم. آنان که هنوز مرا می بینید و من شما را نمی بینم و شاید بر کرجی های کوچکی به دنبال کشتی ام می آیید. من هنوز بر کشتی ام ایستاده ام و راه خود را می روم. به راهی که شاید خوشایندتان آید یا نیاید. بیایید. من ایستاده ام، استوار و امیدوار. حقیقت است.                  ه











image from the internet.

1 comment:

  1. AnonymousJune 30, 2010

    kheili ghashang e in dastan e! sharhe hal e kheili ha mitun e bashe :(
    sisi

    ReplyDelete